محمد یاسینمحمد یاسین، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره
یسنا کوچولوی مامانیسنا کوچولوی مامان، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

محمد یاسین و یسنا جون زیباترین هدیه های خداوند

روز سوم سفر

بعداز نماز ظهر به طرف کربلا حرکت کردیم یه مسیر کوتاه و با ماشین رفتیم وبعدش پیاده شدیم تا مسیر باقی مانده رو پیاده همراه دیگر زائرا طی کنیم چون بابایی می گفت لذت این پیاده روی نمی زاره خسته بشینِ.تا غروب یه مسیر زیادی رو رفتیم که به خاطر تو مامان بزرگت توی یه حسینیه توقف کردیم تا شب و استراحت کنیم .اونجا تو با مسئول اون حسینه جور شدی و با بچه هاش مشغول بازی ..واقعا تعجب می کردم که زبان همو نمی فهمیدین اما خیلی زیبا مشغول بازی  بودین.اونجا یه شتر و واسه قربونی گذاشته بودن که تو رو حسابی مشغول کرده بود.بعد شام اونایی که که خسته بودن خوابیدن اما هوای بیرون عالی بود به بابایی گفتم دلم می خواد بیرون بشینم ورفتم بیرون حسینیه و به زائرایی که د...
30 آذر 1393

روز دوم

صبح بعد ازنماز راهی کوفه شدیم..آخ پسرم جایی باشی که امامت اونجا غریب بود ...اول رفتیم زیارت یار عزیز امام...میثم تمار و بعد راهی محل به شهادت رسوندن امام و بهترین مسجد دنیا شدیم..چه غریبه بدونی الان جایی هستی که مردماش خنجر زدن از پشت به امامت...نمیتونستم با نفرت راه برم فقط میخواستم به این فکر کنم امام اینجا قدم بر میداشت تا برای نماز یومیه وارد این حریم مقدس بشه امامم کجایی که الان اگه از پشت خنجر نزنن جای تعجبه..............اینم عکسهای مسیر نجف تا کوفه ...
28 آذر 1393

اولین شب حرم امام علی (ع)

وقتی بابایی همرا شما رفتین واسه زیارت تو دلم دعا میکردم بتونی راحت زیارت کنی وخدا روشکر بابا گفت زیارت کردین منم تا برگشتین لپای خوشگلتو غرق بوسه کردم..من و مامان بزرگت هم آماده شدیم بریم زیارت .به بابایی نگاه کردم و خواهش و ریختم تو چشام .فهمید و گفت برو تا هر وقت دوست داشتی بمون...ممنونشم که درکم کرد.. با مامان بزرگت رفتیم و داخل شدیم من فقط با امامون حرف میزدم تو دلم هرچی دلتنگی بود و گفتم وقتی تونستم تو اون جمعیت دست خودمو مامان بزرگو به ضریح برسونم حس عجیبی داشتم...خدایا کاش یه بار دیگه بتونم حسش کنم..آرزو میکنم همه تون یه روز اونجا برین و حس خوب منو داشته باشین. بعد خوندن زیارت نامه ونماز و دعا واسه تموم کسایی که التماس دعا داشتن...
28 آذر 1393

بهترین سفر

سلام امروز بعد مدتها دوباره اومدم.هفته ی پیش نبودیم چون به بهترین مکان دنیا رفته بودیم بهترین سرزمین قدیس ترین مکان خدا روی زمین ... کربلا...ایشالله قسمت همه ی شما بشه محمدیاسین گلم خوشبحالت که امام حسین(ع)تورو تو این سن طلبید.عزیز دلم میدونم این سفرو یادت نمیره اما مینویسم تا بقیه ی دوست های عزیزت هم بدونن کجا رفتی وچقدر بهت خوش گذشته جمعه 14آذرساعت 7 صبح وارد مرز عراق شدیم اصلا باورم نمیشد بتونیم به این راحتی عبور کنیم چون بی نایت شلوغ بود.وقتی حرکت کردیم مسیر زیادی و پیاده رفتیم اما خیلی خوب بود چون میون این همه عاشق در حرکت بودیم.تا 5 کیلومتری شهر بدره رفتیم از اون به بعد آقایی که موتر سه چرخه داشت به خاطر تو مارو برد تا ...
28 آذر 1393